تحولات منطقه

۳ دی ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۲
کد خبر: ۷۳۳۰۹۶

ولایت امام رضا(ع) مرز حقیقی تشیع

*استاد ابوالفضل بهرامپور/مترجم و مفسر قرآن
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

 امام رضا علیه السلام در امر تبلیغ ولایت اقدامات مهمی انجام دادند هنوز به خراسان نرسیده بودند در نیشابور وقتی مردم از ایشان تقاضای حدیث کردند  حدیثی را روایت کردند که سلسله الذهب نام گرفت چون سلسله  راویانش همگی پدران معصوم و بزرگوار ایشان و جبرئیل امین بودند. 
در این حدیث قدسی خداوند می‌فرماید کلمه لا اله الاالله حصن و قلعه من است  هر که داخل آن شود در امان است منتها بشرطها و شروطها و انا من شروطها  یعنی توحید بدون ولایت پذیرفته نیست اصلا توحید واقعی نیست بلکه توحید شیطانی است
 شیطان وقتی تمرد کرد خدا به او فرمود  چرا از فرمان سجده تمرد کردی گفت من از او بهترم چون مرا از آتش آفریدی او را از گل و زیر بار خضوع در برابر مخلوقی مثل خودش نرفت.
 در حالی که نظر خدا اینست که اگر واقعاً من خدا هستم و اطاعتم واجب است اطاعت از فرمان کسی که من تعیین کرده ام نیز واجب است و این امتحانی است که غالباً مردم از عهده اش بر نمی آیند. 
  امام رضا می فرمایند که شرط قبولی لا اله الا الله پذیرش امامان است و من هم یکی از آن امامان هستم.
  روزی حضرت عیسی دیدند که فردی خیلی مناجات و گریه میکند ولی خدا به او توجه نمیکند، ملائکه توجه نمی‌کنند عرضه داشت خدایا چرا این بنده ات مورد توجه واقع نمی شود؟ خطاب آمد به خاطر اینکه او تو را که ولی من هستی، پیغمبر من هستی قبول ندارد.
 و این یک انتظار عاقلانه و طبیعی است زیرا پیروی از امام فرمان خداست وتمرد از امام تمرد از خداست.
 اگر خدا دستور داد به یک سنگی سجده شود باید بشود و اگر فرمان داد از یک فردی مثل خود پیروی کنید باید پیروی کنید، اگر نکردید معلوم است که  لا اله الا الله در شما اثر نکرده است.
 با توجه به این روایات مشخص می شود پذیرش ولایت کار سختی است  بخصوص  پذیرش ولایت انسان زنده زیرا امام زنده امر و نهی دارد، تعیین مصداق می کند، امر به جهاد مالی می‌کند، امر به جهاد جانی می کند، انسان موظف است در برابر او اطاعت کند، نمی تواند توجیه کند. به همین خاطر رسول خدا تاکید دارند بر اینکه کسی که بمیرد و امام زمان خودش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده یعنی اگر ولایت ولی زنده را نپذیرد به مرگ جاهلیت مرده، به خاطر اینکه ولی زنده راه فرار را برای انسان و نفسانیات انسان می بندد.
 یک حکایت شنیدنی از امام رضا علیه السلام نقل شده است:
 شبی در محفلی در کنار اصحاب نشسته بودند اصحاب می بینند حالت ایشان متغیر شد ، می پرسند که چرا حالتان متغیر شد؟
 حضرت می‌فرمایند که امشب علی بن حمزه بطائنی را دفن کردند و الان شب اول قبر اوست.
 وقتی دو فرشته سوال و جواب وارد قبر او شدند و از او سوال کردند  پروردگارت کیست؟ گفت الله
 پرسیدند پیغمبرت که بود گفت محمد(ص)
 پرسیدند امام بعد از پیغمبر و جانشین پیامبر که بود؟ گفت علی بن ابیطالب .
پرسیدند امام بعد از او که بود؟ گفت امام حسن و  یک یک امامان را تا پدرم امام موسی کاظم نام برد .
تا اینکه پرسیدند امام زمانت که بود؟ اما این بار نتوانست جواب بدهد که آن دو فرشته  باگرزهای آتشین چنان بر سرش زدند که قبرش پر از آتش شد و این عکس العمل من بخاطر آن بود.
 علی ابن حمزه بطائنی یکی از کسانی بود که به همه امامان  ایمان داشت. حتی وکیل و نماینده امام کاظم بود و سوالات شرعی مردم را جواب می‌داد و  وجوهات و اموالی را که متعلق حقوق الهی بود مثل خمس و زکات و هدایا و نذورات که مردم برای امام کاظم می فرستادند دریافت می‌کرد و در موارد خودش مصرف می نمود. 
 وقتی امام رضا علیه السلام به امامت رسید ایشان برای این‌که این موقعیت را از دست ندهد گفت امام کاظم همان امامی است که غایب می شود و الان غایب شده و در آخرالزمان  خواهد آمد و بدین وسیله امامت امام رضا را انکار کرد و عده زیادی از مردم هم به خاطر تبعیت از همین فرد منکر امامت امام رضا شدند و یک گروهی را به نام واقفیه تشکیل دادند.  وافقیه کسانی هستند که در امامت امام هفتم متوقف‌ شدند و معتقد بودند که امامت به امام هفتم ختم شده است و به همین جهت به امام های بعدی ایمان نیاوردند.
 علی بن حمزه بطائنی هم خودش گمراه شد هم عده زیادی را گمراه کرد و مورد غضب خدا واقع شد به خاطر همین عمل زشت خداوند هیچ کدام از اعمال صالح و خوب و حتی اعتقاد های قبلی او را نپذیرفت و حتی اعتقادش به توحید و پیغمبر و به امام های پیشین هیچکدام پذیرفته نشد چون اعتقاد به امام زمان نداشت.
 اعتقاد و التزام به پیروی از امام زنده و باصطلاح امروز امام زمان است که انسان را به چالش می کشد و  با نفسش درگیر می‌کند تا انسان حرف خدا را ، حرف امام را بر خواسته های خودش مقدم کند.از این رو پذیرش امام زمان در مکتب تشیع اهمیت ویژه ای دارد.
امام رضا علیه السلام درعصر پس از شهادت موسی بن جعفر علیه السلام به عنوان امام زمان باید مورد پذیرش شیعیان قرار می گرفت تا قوام مکتب دچار اخلال نشود از طرف دیگر بعد از پذیرش ولایت ثامن الائمه علیه السلام است که مرز شیعه حقیقی و تشیع راستین با منحرفین مشخص میشود از این روست که ولایت علی بن موسی الرضا علیه السلام قلعه امن الهی و شرط پذیرش توحید است .

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.